- دین ور
- متدین دیندار
معنی دین ور - جستجوی لغت در جدول جو
- دین ور
- دین دار، متدین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
این طرف این جانب
کاتوزی، روحانی
آکادمیست
دیو مانند، بد خو تند خو، زشت، کسی که اعمال ناشایسته از او سر بزند، شخصی که دیو جامه پوشیده باشد
دارنده دین، متدین
یار و یاور و مددکار دین
حامی و مروج دین
کیش و آیین برتر، دین بهتر
پیامبری، رسالت
صاحب دید، صاحب چشم، بصیر
اینگونه
این جور چنین اینچنین. یا که این طورخ در موردی گویند که خبر یا مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
رقصنده، رقاص
عادل، دادگر، دادرس
دانشگر، فاضل، دانا
صاحب علم و دانش، عالم، دانشمند
کسی که زین اسب می سازد، زین ساز، سراج
حامی و مروج دین، کسی که دین را ترویج و تقویت کند
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
انتقام جو، کسی که به دنبال انتقام است، پرکین، کینه کش، کینه خوٰاه، کینه جو
بدخواه و بد اندیش
انتقام کشنده منتقم
((طُ))
فرهنگ فارسی معین
چنین، اینچنین
که این طور: در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند
که این طور: در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین به دین اسلام، متقی، با تقوی
بیننده، دیده بان، سرباز یا قراول که بالای بلندی بایستد و هر چه از دور ببیند خبر بدهد، نگاهبان، دیده دار، قراول، دیدبان
نوعی پول که در قدیم رایج بوده که اکنون پول عراق را میگویند که معادل یک لیره انگلیسی است
تاریکی شب، بمعنی شب دراز و بسیار تاریک