جدول جو
جدول جو

معنی دین ور - جستجوی لغت در جدول جو

دین ور
دین دار، متدین
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
فرهنگ فارسی عمید
دین ور
متدین دیندار
تصویری از دین ور
تصویر دین ور
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زین گر
تصویر زین گر
کسی که زین اسب می سازد، زین ساز، سراج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین دار
تصویر دین دار
دارای دین و آیین، کسی که به قوانین و قواعد دین و مذهب عمل کند، متدّین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
صاحب علم و دانش، عالم، دانشمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دین پرور
تصویر دین پرور
حامی و مروج دین، کسی که دین را ترویج و تقویت کند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ وَ)
شهری از توابع جبل است که نزدیک قرمیسین (خرمیسین) میباشد. مردم بسیاری منسوب به آنجا میباشند. فاصله آن تا همدان بیست و چند فرسخ وتا شهرزور چهار منزل است وسعت آن به اندازه دو ثلث همدان است میوه ها و کشتزارها و آبهای فراوان دارد و اهالی آنجا از اهالی همدان سخاوتمندترند از جمله منسوبین به این شهر عبدالله بن وهب بن بشر بن صالح بن حمدان ابومحمد دینوری است. (معجم البلدان). بنا بگفتۀ دائره المعارف اسلام تأسیس شهر دینور که در مآخذ سریانی دینهور آمده است به دورۀ قبل از اسلام بر میگردد. این شهر در زمان عمر خلیفۀ دوم از آبادترین شهرهای اقلیم همدان بشمار می آمده است. در واقعۀ نهاوند حدود (21 هجری قمری / 642 میلادی) این شهر تسلیم مسلمانان شد و در زمان معاویه بنام ماه الکوفه گردید همانند نهاوندکه معروف به ماه البصره بود. (از دائره المعارف اسلام). لسترنج نویسد در حدود بیست و پنج میلی مغرب کنگاور خرابه های دینور واقع است که در قرن چهارم هجری پایتخت سلسلۀ مستقل کوچکی بود بنام حسنویه (متوفی 369هجری قمری / 979 میلادی) رئیس طایفۀ کردانی که بر آن ناحیه مدت 50 سال تسلط و فرمانروایی داشتند. وقتی که مسلمین ایران را فتح کردند دینور را ماه الکوفه خواندند زیرا (چنانکه یعقوبی نقل میکند) عایدات آنجا به عطا و مستمریهای اهل کوفه اختصاص یافته بود و این اسم مدت زمانی بر آن شهر و نواحی آن اطلاق میگردید ابن حوقل در قرن چهارم دینور را به اندازه یک سوم همدان و اهل آنجا را فهمیده تر از اهل همدان معرفی میکند و مقدسی علاوه بر این گوید بازارهای خوب دارد و باغها از هر طرف آن را در برگرفته است و مسجد جامع آنجا که ازبناهای حسنویه است در بازار واقع است و بر فراز منبر آن گنبد و مقصوره ای است که بهتر از آن ندیده ام. وقتی که حمدالله مستوفی در قرن هفتم کتاب خود را مینوشته دینور هنوز شهری مسکون بوده و هوایی معتدل داشته و آبش فراوان و گندم و انگور آن بسیار بوده است و شایدخرابی کنونی آن بعد از حملۀ امیر تیمور باشد زیرا بگفتۀ شرف الدین علی یزدی امیر تیمور ساخلویی از لشکریان خود در آنجا مستقر کرد. (ترجمه سرزمینهای خلافت شرقی ص 204). بنای شهر دینور از دورۀ سلوکیان یا پیش از آن است در اینجا نیز مانند کنگاور مهاجرنشین یونانی دایر بود، در حفاریهای جدید حوضچه ای سنگی کشف شده است که با مجسمه های سیلنوس و ساتیرها تزیین شده است و از اینجا میتوان احتمال داد که پرستش دیونوس بوسیلۀ یونانیان به این محل راه یافته بوده است. دینور بلافاصله پس از جنگ نهاوند به اعراب تسلیم شد (21هجری قمری). در زمان معاویه نامش به ماه الکوفه تبدیل شد. در دورۀ امویان و عباسیان دینور بسیار آباد بود. آشفتگیهای سالهای آخر خلافت مقتدر (فوت 320 هجری قمری) سبب خرابی موقت آن شد. مرداویج آن را تصرف کرد (319هجری قمری) و در وقایع بعد چند هزار نفر از مردم شهر (7000 تا 25000) از میان رفتند. حسنویه (فوت 369هجری قمری) از امرای کرد این ناحیه دولت کوچکی مستقلی تشکیل داد که پایتخت آن دینور بود. امیر تیمور شهر را بکلی ویران کرد. (دائره المعارف فارسی). و رجوع به جغرافی غرب ایران، فهرست اعلام اخبارالدوله السلجوقیه ص 100، تاریخ گزیده فهرست اعلام، تاریخ جهانگشای ج 2 ص 33، ابن اثیر ج 3 ص 7، تاریخ بیهقی ص 38، مرآت البلدان ج 4 ص 207، عیون الاخبار ج 4 ص 36، تاریخ سیستان ص 234، نزهه القلوب ص 107 و تاریخ ایران باستان ج 3 ص 255، 2547 شود
نام رودخانه ای است در بخش صحنۀ کرمانشاهان این رودخانه از کوههای باختری کندوله شمالی سرتخت و بخش سنقر و کوههای دهستان خدابنده لو سرچشمه گرفته در آبادی میان راهان یکی شده وارد تنگ دینور میشود طول تنگ دینور در حدود 12 هزار گز است این رود در 4 هزارگزی شمال خاوری بیستون در اراضی نادرآباد برودخانه گاماسیاب متصل میشود. شعبات رود دینور عبارتند از: رود خانه کندوله، ارمنی جان، رود خانه شاهپورآباد، سرتخت، رود خانه جامیشان، رود خانه کنگرشاه. رود خانه مله ماس. رود خانه تینمو. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
یکی از دهستانهای چهارگانه بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان است. قراء دهستان در طول دره های جامیشان، شاهپورآباد، ارمنی جان و کندوله واقع است مرتفعترین کوه در قسمت مرتفع مرکزی دهستان کوه زرین کوه است با ارتفاع قلۀ 2517 متر در صورتی که ارتفاع آبادی میان راهان 1351 متر است. دهستان دینور از 58 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 2400 تن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(نْ وَ)
متدین. صاحب دین. مؤمن. دیندار. دینی. متشرع:
هر آن دینور کو نه بردین بود
ز یزدان و از منش نفرین بود.
فردوسی.
یکی دینور بود یزدان پرست
که هرگز نبردی به بیداد دست.
فردوسی.
بیرون ز یک پدر تو نغوشاک زاده ای
من تا به سی پدر همه دیندار و دینورم.
سوزنی.
دینور نه و ریاست کرده به دینور
کیش مغان و دعوت خورده بدامغان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
بدخواه و بداندیش و دشمن. (ناظم الاطباء). به معنی کینه ور. (آنندراج) : و این دارابن دارا با وزیر پدرش ’رشتن’ کین ور بود. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 55) ، جنگجو. جنگ آور. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هرگاه که دل بزرگ بود و خون او سطبر باشد مردم دلیر و کین ور باشند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، از یادداشت ایضاً) ، انتقام کشنده. کینه ور: الوتر، کین ور کردن. الغل، کین ور شدن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ کَ دَ / دِ)
مرکّب از: دین + آر، آورنده، دین آورنده، پیمبر:
مسیحای دین آر، اگر کشته شد
نه فر جهاندار ازو گشته شد،
فردوسی
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ تَ / تِ)
دین طلب. کسی که به کسب حقایق دین همت گمارد:
خسروغازی محمود محمد سیرت
شاه دین ورز هنرپرور کامل فرهنگ.
فرخی
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دیانت. (یادداشت مؤلف). عمل دین ور. رجوع به دین ور شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از دیده ور
تصویر دیده ور
صاحب دید، صاحب چشم، بصیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
دانشگر، فاضل، دانا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از داد ور
تصویر داد ور
عادل، دادگر، دادرس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دانسور
تصویر دانسور
رقصنده، رقاص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این سر
تصویر این سر
این دنیا این جهان عالم مادی مقابل آن سر
فرهنگ لغت هوشیار
این جور چنین اینچنین. یا که این طورخ در موردی گویند که خبر یا مطلبی بر خلاف رضا شنیده باشند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین پرور
تصویر دین پرور
حامی و مروج دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین آوری
تصویر دین آوری
پیامبری، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین به
تصویر دین به
کیش و آیین برتر، دین بهتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
یار و یاور و مددکار دین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیندار
تصویر دیندار
دارنده دین، متدین
فرهنگ لغت هوشیار
دیو مانند، بد خو تند خو، زشت، کسی که اعمال ناشایسته از او سر بزند، شخصی که دیو جامه پوشیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این ور
تصویر این ور
این طرف این جانب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از این طور
تصویر این طور
((طُ))
چنین، اینچنین
که این طور: در موردی گویند که خبر یا مطالبی برخلاف رضا و میل شنیده باشند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
((~. وَ))
دانشمند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دین دار
تصویر دین دار
کسی که دارای دین و آیینی باشد، متدین، متدین به دین اسلام، متقی، با تقوی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینیور
تصویر سینیور
((یُ))
از لقب ها و عنوان های اشرافی اروپایی، ارباب، آقا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از این طور
تصویر این طور
اینگونه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانش ور
تصویر دانش ور
آکادمیست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دانشور
تصویر دانشور
محصل
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دین یار
تصویر دین یار
کاتوزی، روحانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دین وری
تصویر دین وری
امت
فرهنگ واژه فارسی سره
این طرف، این سوی
فرهنگ گویش مازندرانی